Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (9104 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
rückerstattungsfähige Steuer {f} U مالیات ادعا [استرداد] پذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Anspruch {m} U ادعا
Angabe {f} U ادعا
Behauptung {f} U ادعا
Beanspruchung {f} U ادعا
behaupten U ادعا کردن
beanspruchen U ادعا کردن
fordern U ادعا کردن
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
bescheiden <adj.> U فروتن [بی توقع] [بی ادعا] [افتاده ]
genügsam <adj.> U فروتن [بی توقع] [بی ادعا] [افتاده ]
anspruchslos <adj.> U فروتن [بی توقع] [بی ادعا] [افتاده ]
Behauptungen über etwas [Akkusativ] aufstellen U چیزی را ادعا [دادخواست] کردن
Hab ich [denn] etwas anderes gesagt? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
Hab ich etwas anderes behauptet? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
völlig aus der Luft gegriffen U کاملا بی جهت [بی خود] [ادعا یا داستان یا عیب جویی ]
Er behauptet allen Ernstes, dass an allen Problemen die Medien schuld sind. U او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Steuer {f} U مالیات
Abgabe {f} U مالیات
Gebühr {f} U مالیات
Besteuerung {f} U وضع مالیات
abgabepflichtig <adj.> U مشمول مالیات
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
Steuer erlassen U مالیات را بخشیدن
frei von Steuerabgaben <adj.> U معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U بدون مالیات
steuerfrei <adj.> U معاف از مالیات
Steuern {pl} vom Einkommen U مالیات درآمد
Steuern zahlen U مالیات پرداختن
Steuerbehörde {f} U اداره مالیات
progressive Steuer {f} U مالیات تصاعدی
[nach oben] gestaffelte Steuer U مالیات تصاعدی
regressive Steuer U مالیات نزولی
[nach unten] gestaffelte Steuer U مالیات نزولی
Erhöhung {f} der Steuern U افزایش مالیات
Finanzabgabe {f} U مالیات بندی
Abgabe {f} U مالیات بندی
kommunale Steuern {pl} U مالیات محله ای
steuerbefreit <adj.> U معاف از مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U معاف از مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U بدون مالیات
Erbschaftssteuer {f} U مالیات بر ارث
Einkommensteuer {f} U مالیات بر درآمد
Auflage {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U مالیات گیری
Besteuerung {f} U مالیات بندی
steuerfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerbefreit <adj.> U بدون مالیات
abgabenfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerpflichtig <adj.> U مشمول مالیات
steuerbar <adj.> U مشمول مالیات
zu versteuernd <adj.> U مشمول مالیات
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
Kapitalertragsteuer {f} U مالیات بر سود سرمایه
Steuer {f} auf privates Einkommen U مالیات درآمد شخصی
Abgleich nach Steuer U میزان حساب پس از مالیات
diskriminierende Steuer {f} U مالیات تبعیض آمیز
einziehen U مالیات اخذ کردن
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
veranlagte Steuer {f} U مالیات سنجیده شده
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
latente Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
benachteiligende Steuer U مالیات تبعیض آمیز
vor [nach] Abzug der Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
vor [nach] Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
einziehen U مالیات بندی کردن
der Steuer unterliegen U مشمول مالیات بودن
eine Steuer auf etwas [Akkusativ] erheben U بر چیزی مالیات بستن
fällige Steuern {pl} U مالیات سر رسید شده
einziehen U مالیات وضع کردن
Steuern erheben U بالا بردن مالیات
gestaffelte Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
die Steuer hintergehen U طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Vor-Steuer-Betrag {m} U وجه [قدر] قبل از مالیات
Abgleich vor Steuer U میزان حساب قبل از مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
Mehrwertsteuer {f} [MwSt.] ; [MWSt.] U مالیات بر ارزش افزوده [اقتصاد]
jemanden zur Steuer heranziehen U از کسی مالیات [عوارض] گرفتن
Freibetrag {m} U درآمد غیر مشمول مالیات
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
Alkoholsteuer {f} U مالیات نوشابه های الکلی
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
Steuer abziehen U مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
etwas von der Steuer absetzen U چیزی را با مالیات برابر [بالانس] کردن
etwas mit einer Abgabe belegen U وضع کردن مالیات برای جیزی
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
ausschließlich Mehrwertsteuer U مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
alle sonstigen Abgaben U همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Steuern abführen [entrichten] U مالیات پرداختن [مثال کارفرما] [امور اداری]
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung. U منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Steuerkarussell {n} U کلاه برداری در مالیات [بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
feststellen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
erheben U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
taxieren U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
einschätzen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
etwas [Akkusativ] abschätzen U چیزی را ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن بر چیزی] [به خراج گذاردن بر چیزی ] [تعیین کردن چیزی] [چیزی را بستن ]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com